از خود میپرسی کسی در این ایام مترسک بار کز در و دیوار میبارند کوژی و کژی، آیا میتوان مترسکهایی آفرید رقصنده؟ عروسسان؟ شعف انگیز؟ مشکل بتوان از دل چنین پیرامونی آشفته در مرکز بینایی و تعجب مخاطب، مترسک های پرنیان پوش را به نمایش در آورد.
مریم سالور بیش از ده سال است که این مترسک ها را به دنیا آورده، پرورانده و اکنون بلوغ خیال انگیز آن ها را با مخاطبانش سهیم شده است.
آن ها عروس های بی صورت هستند، با تاج گُلی بر سر. سیرتشان را هم می توان حدس زد. آنچه می بینیم در یک نظر، این متروسکها (مترسک + عروسک) بر روی نرم ترین خاک های ایران می خرامند و دور می شوند. اگرچه هم چنان نزدیک هستند و ما شاهد داستان های آمد و شدشان هستیم. آن ها با خود اوهامی را زمزمه میکنند که ما آن را می شنویم اما وهمی ندارند. آن ها توهمی را انتقال نمی دهند، برخورنده و رَماننده نیستند. برخلاف طبیعت مترسک ها که می بایست آن ها را دید و دور شد. ما مترسک ها را می بینیم و بدان ها نزدیک می شویم. متروسک های سالور خیال انگیز هستند که وهمناک نه، حکایت های شنیدنی دارند و با دیدنشان ترسی در دل ایجاد نمیشود، خاصه فضای باز و آفتابی با ابرهای روشن تابلوها جای هیچ ترس و وهمی را باقی نمیگذارند. این مترسک ها در مقایسه با تاریخ دیرپای مترسکهای عالَم، بسیار آفرینندۀ دوستی هستند، چنانکه میتوان بدان ها علاقمند شد. فضای بیشتر تابلوها دوست داشتنی هستند، خسته نمیشوی، شادی میگیردت و با خود گفتگویی را آغاز میکنی که از فضاسازی خیالانگیز سالور با محوریت متروسکها حیات میگیرند.
مریم سالور هنرمندی ممتاز است. امتیاز او بازآفرینی چیزهایی است که به اعتبار عادات ذهنی پذیرفته و عادی شدهاند، اما سالور گونهای دیگر از نگریستن بدان ها را عرضه میکند. همچنان که تاکنون به پرنده، به باغ، به گُل، به گِل و به همهی آنچه که دچار روزمرگی شده اند اما همچنان دستمایههای آفرینش هستند نگریسته است.
محمدرضا حائری
اردیبهشت 93